آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 81975
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1
مشروب هم سرو می شد
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و
بلای آسمانی بر این رستوران نازل
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که
رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت
و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود
ما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و
گفت : نمی دانم چه بگویم ؟
!سخن هر دو را شنیدم
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد
(این داستان خیلی مفهوم داره)
نظرات شما عزیزان: